حیوان خانگی چیست؟

دیدین بعضیا عادت دارن هر نوع موجود زنده ای رو توی خونه نگهداری کنن؟ بعد پیش خودشون فکر می کنن که خیلی آدم جالب و باحالی هستن! تازه بعضیاشون فکر می کنن در حق اون حیوون دارن محبت می کنن!

اما....اما باید بدونید که هر حیوونی حیوون خونگی نیست، هر آدمی هم حق نگهداری از حیوون خونگی رو نداره!

برای نگهداری از حیوون چندتا شرط اصلی هست که باید بهش توجه کنیم:

1-   همه می دونیم که بیماری از حیوان به انسان منتقل میشه! همونطور که برعکسش هم اتفاق می افته و البته همونطور که از انسان به انسان هم منتقل میشه!

موضوع اینه که ما اجازه داریم از حیوانی داخل منزل نگهداری کنیم که بیماری مشترکش با انسان قابل پیشگیری و کنترل باشه!

مثلا" ، چند وقته مُد شده از میمون رزوس توی خونه نگهداری می کنن....خب برادر من، خواهر من، نکن این کارو....هیچ میدونی 75 درصد از این میمونها ناقل ویروس هرپرس B هستن؟

 

2-   نکته دوم اینه که فقط حیوونی میتونه به عنوان پت توی خونه نگهداری بشه که در اسارت تولید مثل کرده و تکثیر شده باشه.....ما حق نداریم حیوانی رو از طبیعت جدا کنیم و بیاریم توی خونه! مثل چی؟ مثل سنجاب ایرانی، مثل مرغ مینا، مثل هر حیوان دیگه ای که از طبیعت زنده گیری و بعد فروخته میشه.....

3-    حیوانی رو اجازه داریم توی خونه نگهداری کنیم که در خطر انقراض نباشه ( چه در جهان و چه در کشور و حتی در منطقه )..... آقا میری یوزپلنگ میاری توی خونه؟ جالبی الان؟ خاص هستی؟

حالا اینا که شروط اصلی بودن، یه سری شرایط فرعی هم هستن که باد یادتون بمونه

آقا یا خانمی که حیوونی رو میاری توی خونه.....قبلش در مورد تغذیه اش مطالعه کردی؟ در مورد رفتارش چی؟ در مورد بیماری هاش؟ میدونی چه شرایطی برای نگهداریش مناسبه؟ هزینه های درمانی و پیشگیرانه رو حساب کردی؟ از پسش بر میای؟ میدونی که این حیوون به شما وابسته میشه؟ میدونی وظیفه شماست که تا آخر عمر ازش به بهترین شکل نگهداری کنی؟ حتما" میدونی که اسباب بازی نیست دیگه؟ و خیلی حرفای دیگه.....

دوستای گلم، حتما" حتما" قبل از آوردن حیوان خانگی، با یه دامپزشک خوب در مورد تمام مسائل مربوط به اون حیوان مشورت کنید.

مردم خسته هستن، خسته!

سلام آقای دکتر، خوب هستید؟

 - سلام جناب، متشکرم! در خدمتم

آقای دکتر یه سگ کوچولو دارم اسهال داره، چه کار باید بکنم؟

-  چند وقته اسهال داره؟

4 روزه!

-  4 روزه اسهال داره شما تازه آوردینش؟

نه آقای دکتر، نیاوردمش!

- خب الان من ندیده چطور بیماریشو تشخیص بدم؟ باید بیارینش اینجا معاینه بشه و سریع سرم وصل بشه بهش!

باید به خودش سرم بزنم؟

- شما که نه، لطف کنید بیاریدش اینجا من براش آنژیوکت میذارم.

خب اونوقت شما باید به خودش سرم وصل کنی؟

-  ای خدا  آقا شما برو بیارش، من اصن به خودم سرم وصل می کنم!

الان که دیروقته دیگه، نمیشه صبح بیارمش؟

- آقااااااااااا..... اگه کارو من باید انجام بدم که هیچوقت واسه همچین موردی دیر نیست، ممکنه بمیره تا صبح!

 

آپلود عکس

پی نوشت:

 

این ماجرا خیلی ادامه داشتا 

ملک الهیچ و آل ابوسفیان!

در خیال خود، گذر عمر را در پیج و خم ریش های خویش نظاره گر بودم که نجوائی مرا به خود آورد؛ و ناگه خود را روی سنگ مستراح متفکر و ملول یافتم!

-         ای هیــــــــــــــــــــــــــچ! در را بگشا!

مادر مُرده عوض دق الباب، گلو پاره می کند.

هنوز درب را تمام و کمال نگشوده بودم که یک قشون سرباز ریشوی قرمزپوش به حیاط منزل سرازیر شد.

-         ملک الهیچ توئی؟

بلی، هم اکنون شما با چنین جسارتی وارد منزل ختم الکلام، دانای هر چیز، عالم به علوم ماوراء، ملک ال.......

-   ببند دهانت را تا ندادم گِل بگیرندش! فی الفور عبا بر دوش، گیوه بر پا کن! امیر ما تو را طلب کرده!

من که اوضاع را قاراشمیش یافتم، بی حرف و حدیث همراهشان راهی شدم تا به دارالحکومه رسیدیم.

آنچه در دارالحکومه مقابل دیدگان من بود، به قدری محیرالعقول می نمود که هوش از سرم بر باد داد!

آنجا مردی سیه چُرده دیدم که یزید ابن معاویه اش می نامیدند و وی بر بالین بوزینه ای تیره تر از خودش همچو طفلی که ساعت ها از نوبت شیر خوردنش گذشته است، زار زار می گریست!

آنچه بر من و وی گذشت قابل کتابت نیست، همانقدر بدانید که در خاتمه ی این دیدار، پی نوشتی را بر تک تک دیوارهای حجاز و شام بنوشتم!

پی نوشت:

هر حیوانی را نمی توان پت یا حیوان خانگی نامید! حیوان خانگی ویژگی ها و شرایطی دارد که میمون فاقد آن می باشد! قبل از انتخاب حیوان خانگی حتما" با دامپزشک مشورت کنید.

" آباد کردن " چیست؟ با رسم شکل تعریف کنید

قطع درختان منطقه ای به وسعت بیش از هزار متر از جنگل های اطراف یک روستا با مجوز شفاهی نماینده وقت مجلس ( برای گرفتن رای مثبت روستائیان ) و تبدیل آن به زمین خاکی فوتبال را اصطلاحا" آباد کردن جنگل می نامیم!

* از سلسله تجربیات گفتگو با یک هموطن!

 

روایت های دو نفره...

انقدر فضا آروم و بی سر و صداست که صدای شکستن ساقه ی خشک گندم زیر آرواره های ظریف ملخ رو میشه شنید!

حاج خانوم میگه وقتی همراه تو میام ، دیگه یادم میره از مار می ترسم!

بین علف ها دنبال مارها می گردیم.... با دست نشونش میدم، ببین حاج خانوم، اون یکی مار آبیه، سمی نیست، خیلی هم زیباست...

آپلود عکس

کمی جلوتر یه مار دیگه سرشو آورده بالا و داره تند تند راه میره.... به این هم میگن قمچه مار!

دستمو محکم می گیره، سمی نیست؟ جلوتر نرو.....

آپلود عکس

نترس خانم دکتر من، اصلا" روایت داریم که وقتی با من میای بیرون از هیچ حیوونی نباید بترسی ....

  • روایت داریم که خانم آدم باید حیوونا رو دوست داشته باشه....

باز هم روایت داریم، روایت های دو نفره...